كاش بدوني دوست دارم
اين لحظه ي اخر
گفتي با من سردي سردي سردي
راحت ميشه فهميد
كه بر نمي گردي نمي گردي نمي گردي
داري دروغ مي گي
ميخواي بري ديگه
اين قصه رو داره
رد پاهات ميگه ميگه ميگه
دور ميشي از خونه
اين بي محلي هات بي محلي هات بي محلي هات
منو مي سوزونه
تموم عكسا رو نگفتيو بردي
دل منو خيلي خيلي خيلي
اين جوري ازردي آزردي آزردي
كاش لا اقل عكست
اينجا كنارم بود
سنگ صبور اين شبا كنارم بود
عكسي كه دوست داشتم
اونم كه برداشتي برداشتي برداشتي
اما غمت اين بود
كه تو دلم كاشتي
.
.
.
+ نوشته شده در ساعت توسط ИAЯGЄƧ
اي هم قبيله